۰۴ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۱
یک حس قشتگ
هستیه من ، مهربون من :
ازت دورم اما روحم کنار توست فکرم پیش توست
حسم کن با تمام وجودت ...
من را از خودت دور نبین....
من به تو حس دارم یک حس قشتگ...یه حس عاشقونه
یک حسی که ممکنه اگر در کنار هم بودیم هیچوقت بهمون دست نمیداد...
یک حسی که هرچی از دوران باهم بودنمون بیشتر میگذره بیشتر شکوفا میشه.
بیا برای بدست اووردن هم بجنگیم ....
ادم چیزی که زور بدست میاره زودم از دست میده....
بیا تشنه ی یکدیگر بشویم...مثل کسی که تشنه ی ابس....
اما وقتی ابا پیدا کردیم سیراب میشویم اما قدر اون اب را هم میدانیم چون حس کردیم که تشنگی درد دارد پس واسه نگه داشتنش هرکاری میکنیم....
تو عشق منی ...تشنه ی توام ، تشنه ی عشقم....
هیچوقت نمیتوانی سیرابم کنی..
هیچوقت هیچوقت هیچوقت نمیتوانی سیرابم کنی..