شاهزاده ی رویاهای من
به مـرد بودن و مـرد ماندن و مـردانگی ات افـتخار میکنم
تــ♥ــویی که پشت آن چهره ی جدی مهربـانی ات حس میشود . . .
تــ♥ــویی که غـرورت را که همچون کوه قد برافراشته برای من میشکنی . . .
تــ♥ــویی که در اوج نـاراحتی به رویم لـبخند میزنی . . .
تــ♥ــویی که با تـمام خسـتگی ات مـرا هـمراهی میکنی . . .
تــ♥ــویی که در روزهای بی حوصلگی به پـای درددل هایم می نشینی . . .
تــ♥ــویی که بهانه گرفتن ها و بی قـراری هایم را با یـک ” بـوسه “ خاتمه میدهی!
تــ♥ــویی که در برابر مشکلات سینه سپر میکنی و تـنهایم نمیگذاری . . .
تــ♥ــویی که با تـمام قـدرتت در برابر احـساسم زانـو میزنی . . .
تــ♥ــویی که اول روحـم را به پـرواز در میاوری و بـعد جـسمم را در آغوش میکشی . . .
تــ♥ــویی که نـوازشت بـوی خوب ” آرامـش” میدهد نه “هـوس” . . .
تــ♥ــویی که شوخی میکنی تا گـل لـبخند را بر لـبانم بکاری . . .
آآآآری
تـــ♥ـــو
شـاهزاده ی رویـای دخـترانه ام هستی . . .
نمیـخواهم با آن اسـب سفید بالدار بیایی !
همیـن که قلبت سفید و بی ریـاست برای مـن کـافیست . . .