مؤسسه خیریه حمایت از نوجوانان محکوم به اعدام ، جمعیت امام علی(ع)
بعد از دو سال وقفه امروز خانومی ارشد ثبت نامم کرد
قدیما یه کیک ابمیوه میدادن بعد شد اب معدنی بیسکویت سپس یه پارچ اب میگرفتن دست شون و بیسکویت ، الانم حتما بیسکویتش رو حذف کردن همه شون با هم این قیمت خدایی دزدیه نمیخواستم ثبت نام کنم اما خب رو حرف زن ها هیچ وقت حرف نزنید م م و ز ز هم خودتونید کل دوره تحصیل این طوری گذشت کتاب که سنگین بود تازه گرون یه برگه از کنار دستی یه خودکار از پشت سری تازه اخر ترمم کپی از جزوه بچه ها هههه(کوفت نخند افتخارم میکنه بیشهور <کودک درونم بود>)، سال پیش بود که خانومی گفت کتابایی که تو دوره تحصیل نگرفتی رو باید بگیری واسه کنکور بخونی کل کتابایی که نگرفته بودم یه جا مجبور شدم بگیرم یه چند وقتی سفت و محکم شروع کردم به خوندن اما
اینا رو امروز خریدم با لباسام ست میشه البته نیت چیز دیگست که اصل کاری خودش میدونه ههههه
از نظر خودم خوشگلن ههههه