خاطرهای دوست داشتنی
اینا رو هیچکی نمیدونه چیه
شکلاتا رو یادته هههه جریانش اینه که اومدی درخونمون بعد بهم زنگ زدی نزدیک خونه تونیم یه چیزی از زیر در انداختم توی خونتون من توی اتوبوس بودم از دانشگاه برمیگشتم دوره کارشناسی بود بدو رسیدم خونه رفتم توی حیاط دیدم یه پاکت ، خودتو ندیدم هرچند هنوز اونموقع گلتو نفست نبودم هههه خودمو تحویل میگیرم
اون تخمه ها توی پارک روبه روی داشنگاه توی اولین باری که دیدمت با حسین و دشمنش هههههه
اون خودکاری که برای بار اول دیدمت و جای ایستگاه اتوبوس تو می خواستی بری از توی جیب کتت برداشتم ،حسینم رفت تا کتاب فروشی
اون کاغذ کادوی اولین هدیه ای که بهم دادی با کارت روش که می تونم بگم بهترین هدیه ای بود که تا الان گرفتم
و کاغذ کادوی اون کتابی که بهم دادی
کتابایی که برات خیلی ارزش داشتن ولی دادیشون به من هرچند گفتی بعدا ازم میگیری ههههه
اون پول قدیمی
اون 2تا پرنده که پولشو دادی به خواهرات ازشون گرفتی برای من
اقااااااا فکر نکنید من خیلی زبان می خونم هااااا نه اونا رو میزارم برای قشنگ شدم پشت صحنه هههههههه
خیلی جالب بود :)
وبلاگ باحالی داری دمت جیز