مؤسسه خیریه حمایت از نوجوانان محکوم به اعدام ، جمعیت امام علی(ع)
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم
دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟
ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری
آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود
به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ،چون زیبا نبود
ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم
دوستش کنجاوانه پرسید : چرا ؟
ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم
هیچ کس کامل نیست
اینگونه نگاه کنیم...
امروز یه 12 ساعت توپ بی نظیرو باهم داشتیم
خواستم از باهم بودنمون تشکر کنم
البته باهم بودن توی یه روز خلاصه نمیشه
باهم بودن یعنی لحظه لحظه کنار هم بودن
یعنی هم فکر بودن یعنی یک نفس بودن
خیلیا حرف میزنن ولی مرد بودن خیلی مهمه
مرد من دوستت دارم
تیتری که زدم خیلی مهمه ازش ساده رد نشید
سلام به نفس خودم
یه چیزی میخوام بگم که بعضی نمیدونن بعضیا تو حسرتشن بعضیام که بشنون از حسودی دق میکنن
منو خانومی همو خیلی دوس داریم خیلی بیشتر از اون چیزی که کسی بتونه حتی تصورش رو بکنه عاشق هم ایم
به نظرم دوست داشتن معرفت میاره و عشق خودخواهی واسه خیلی ها این دو تا باعث رضایت مندی شون میشه و خوشحالی ولی واسه ما این دوست داشتن و عشق داره یکم باعث ناراحتی میشه چرا که یکی مون اگه یه زره ناراحت باشه اون یکیمون هم سریع ناراحت میشه ، اگه خانومی وسط صحبت بگه سرم درد گرفت اون وقت دیگه من منتظر حرف بعدیش نمیشم باید یه کاری کنم سرش خوب شه و بعدش اگه بپرسم بهتری نمیزارم بقیه صحبتش رو بکنه اول باید من بدونم بهتر شده یا نه که اگه نه بشنوم اون وقت بازم نمیتونه ادامه حرفش رو بزنه و واسه ناراحتی هم همین طوره وقتی یکی ناراحت میشه اون یکی ناراحت میشه این طوری می افتیم تو ی حلقه یا یه برنامه بازگشتی
سلام به مهربون خودم کسی که دوست داشتنش بهم ارامش میده
امروز می خوام یکم از فکرای خودم حرف بزنم و چیزی که همیشه فراموشش میکنیم
یوهوووووو سلام عزززززییزم
گفتم منم یکم کمکت کنم توی دادن ایده های جدید تا کارت راحت تر بشه هههههههه